این چه شوریست که در دور قمر میبینم
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم
هر کس روز بهی می طلبد از ایام
علت آن است که هر روز بدتر میبینم
ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگر میبینم
اسپ تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر میبینم
دختران را همه در جنگ و جدل
پسران را همه بد خواه پدر میبینم
هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد
هیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینم
پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج و گوهر میبینم
( حافظ )

 

علی برکت الله

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها